کد خبر: ۸۹۴۹۶
تاریخ انتشار: ۰۶ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۰:۱۳
کیست که به خدا قرض‌الحسنه ای بدهد تا آن را برای او؛ چندین برابر کند.(سوره بقره ایه 245)

چند نکته در مورد اعطای وام‌های با سود بالا که حائز اهمیت است به اطلاع می رسانم: بانک‌ها هر روز از نظر احداث بناهای فاخر و شیک بر همدیگر سبقت می‌جویند و اگر دقت کرده باشید در بهترین و شلوغ‌ترین نقاط شهر شعبات چندین طبقه دارند.

این همه سرمایه برای تامین منابع ساخت و ساز و خرید این املاک از کجا تامین شده است؟ پر واضح است یکی از راه‌های تامین این منابع عبارت است از پرداخت وام‌های با سود بالا که امروزه بدون سختگیری و با مبالغ بالا به متقاضیان پرداخت می‌شود.

توصیه و دستورالعمل‌های بانک مرکزی نیز در کاهش سود وام‌های پرداختی از سوی انان نیز بی‌اثر بوده است. چه نیکوست با تبلیغ و گسترش وام‌های قرض الحسنه؛ بنیاد وام‌های غیر قرض الحسنه را براندازیم و ما هم با عدم دریافت وام‌های این چنینی؛ عامل پیشرفت آن بانک‌ها نباشیم.

اگر درصد کارمزد وام‌های کشورهای اروپایی و امریکایی را از اینترنت جستجو کنیم؛ به راحتی روشن می‌شود که آن‌ها به بانکداری اسلامی نزدیک‌ترند تا ما. شاید آن‌ها با حساب مادی و دودوتایی خود به این موضوع رسیده‌اند و البته شاید عنوانش را چیز دیگری می‌گذارند ولی ما با این همه معارف قرانی و تلاش بزرگان دین؛ این موضوعات توصیه شده و موکد را اجرا نمی‌کنیم.

آپشن‌های وام اعطایی موسسه مذکور شبیه آپشن‌های خودروی پیشرفته پراید است. (گاز و ترمز؛ در و پنجره ؛موتور ...... دارد)

بهتر است آپشن‌های مورد رضای خدا را ارج نهیم که عبارتند از گسترش فرهنگ قرض الحسنه؛ ریشه کن کردن ربا و رباخواری و گسترش عدالت و روحیه تعاون و همکاری و همدلی. به هر حال تصمیم با خود هر شخص است که کدام گزینه را انتخاب کند.

شاید عده ای اضطرار و نیاز را در گرفتن این گونه وام‌ها بیان کنند؛ این هم حرفی است. ولی تا به دیروز که صحبتی از اعطای این وام نبود زندگیمان نمی‌چرخید و کارهامان روی زمین مانده بود.

در جواب مطلب آن عزیزان پاسخ می‌گویم؛ نفسم از جای گرم در نمی‌آید و از شرایط سخت جامعه بی خبر نبوده و جزو مرفهین بی درد نیز نیستم. البته جزو دلواپسان هم نیستم ولی بی تفاوت نیز نمی‌توانم باشم. خواستم امر مقدسی را یاد آوری کرده باشم.

گویند کوهنوردی در شب تاریک و ظلمانی در حین صعود به قله به یکباره سقوط کرد و در جایی بین آسمان و زمین معلق ماند. فریاد برآورد خدایا کمکی. ندایی در درونش به وی گفت طنابت را ببر. با خود گفت به این طناب نجات آویزان باشم و آن را ببرم. هرگز؛ هرگز. تا سپیده صبح با زور به آن طناب آویزان ماند ولی از شدت سرما یخ زد و درگذشت. صبح جسد بی جان او را در فاصله کمی از سطح زمین پیدا کردند. شاید عده ای این داستان را خارج از واقعیت و حقیقت بپندارند ولی من مطمئنم این گونه نیست. طنابت را ببر؛ این طناب نجات تو نیست.

درست است در شرایط کنونی جامعه؛ سختی‌های مختلفی به همه وارد می‌شود. نبود خانه شخصی و اجاره نشینی با کرایه‌های گزاف و کمرشکن؛ نداشتن خودرو و رفاهیات حداقلی.... ولی بنا نیست برای تأمین منابع رسیدن به این خواسته‌ها؛ تن به هر کاری بدهیم.
گسترش صندوق‌های همیاری در بین مردم نیز مؤید همین مطلب است که نمی‌خواهند وارد کارهای شبهه‌دار شوند و سود زیادی در قبال آن منابع پرداخت کنند و فقط به عنایت خدا نظر دارند.

در برخی شرکت‌ها جهت کمک به پرسنل؛ شرایط پرداخت این چنین وامی فراهم شده است ولی ایکاش به جای وام‌های این چنینی؛ شرکتها به اعتبار خودشان وامی قرض الحسنه را فراهم می کردند؛ شاید مبلغش کم می شد ولی چون گامی به سوی کسب رضایت الهی بود؛ او به لطفش و با برکت بخشی به آن ؛ مقدار کم آن را جبران می کرد. مگر خود نفرموده می‌بخشم رزق و روزی بی حساب و کتاب. چرا این موضوع را باور نکنیم؟ قبولاندن این موضوع کار فرهنگی نیست؟ تبلیغ تحریم گرفتن این وام‌ها کار فرهنگی نیست؟

بیدار شو و در پناه خدایی شو که خود فرمود: بخواه تا بدهم. بخوان تا اجابت کنم. خدایی که بزرگ است و بخشنده.؛ بخشنده بی منت. کمی باور کنیم که خدا بزرگتر است از مشکلاتمان. کمی باور کنیم که او نیز باید یار و یاورمان باشد و بفهمیم که با خودخواهی و اتکا به خود به جایی نخواهیم رسید. کمی و فقط کمی خدا را باور کنیم. این طناب را ببر؛ این طناب؛ طناب نجات تو نیست.



فرارو 
نام:
ایمیل:
* نظر:
جدیدترین اخبار