به گزارش پایگاه خبری
ملیت؛ پرونده «الهه حسین نژاد» هم به نظر میرسد بسته شد؛ دختر 24 سالهای که وقتی از تحویل دادن تلفن همراهش به سارقان ممانعت کرده بود، قربانی شد و جان باخت. او حدود دو هفته پیش، چهارم خرداد ماه از خانه خارج شد اما بازنگشت.
پرونده الهه لابلای پروندههای مشابه دیگر در دست پلیس آگاهی بود و روند خود را طی میکرد تا اینکه به فاصله چند روز از گم شدن این دختر، گروهی از دوستان و همکاران او در فضای مجازی دست به کار شدند و ویدیوهایی از او را منتشر کردند.
طولی نکشید که تصاویر الهه در شبکههای اجتماعی پربازدید شد. یازدهم خرداد، یعنی یک هفته بعد از مفقود شدن قربانی، پای این ماجرا به رسانهها باز شد. خبرگزاریها از قول دادستان عمومی و انقلاب شهرستان اسلامشهر نوشتند که پرونده قضایی در رابطه با مفقود شدن این دختر تشکیل شده است.
فردای آن روز، دوازدهم خرداد ماه، مرکز اطلاعرسانی فرماندهی انتظامی تهران بزرگ خبر داد که به صورت ویژه این پرونده را بررسی خواهد کرد.
از زمان اعلام این خبر تنها سه روز زمان برد تا خبر رسمی پیدا شدن قربانی و متهمان پرونده منتشر شود. پانزدهم خرداد ماه، رسانهها تیتر زدند که قاتل الهه دستگیر و پیکر مقتول در بیابانهای اطراف تهران پیدا شده است. بعد از اعلام این خبر، مردم در فضای مجازی به سوگ الهه نشستند و با خانواده اینقربانی بیگناه همدردی کردند.
علیرغم اینکه ابعاد متعدد و تلخ این پرونده توسط افراد مختلفی در حال تحلیل و بررسی است، اما به نظر میرسد جنبهای از این ماجرا به فراموشی سپرده شده است؛ جنبهای که در پروندههای مشابه این تکرار شده است.
در سالهای اخیر که فضای مجازی بستری برای مطالبه مردم بوده شاهد بودهایم که هر از گاهی ویدیویی از جرائم مختلف پربازدید میشود. برای مثال، ویدیوی سرقت از خودرویی که دو دستگاه موتورسیکلت آن را در اتوبان صدر متوقف کرده بودند، یا ویدیوی سرقت از خانهای در غرب تهران که چند فرد مسلح به قصد سرقت وارد آن شده بودند، ویدیوی جوانکی که سارقان موتورسوار او را پشت خوابگاه دانشجویی به قتل رساندند و ...
نکته قابل توجه درباره این موارد مشابه که کم هم نیستند این است که اکثریت قریب به اتفاق این پروندهها، خیلی زود به نتیجه میرسند؛ متهمان این پروندهها دستگیر میشوند و فرد یا افراد قربانی به احقاق حقوق شرعی و شهروندی خود نزدیکتر میشوند.
سرعت عمل و توانمندی دستگاههای مربوطه برای رسیدگی به پروندههای اینچنینی که برخی از آنها ابعاد بسیار پیچیده و تاریکی دارند قطعا شایسته احترام، قدردانی و گرامیداشت است؛ اما در کنار این ستایشها، یک علامت سوال هم وجود دارد. آیا این احقاق حق، این سرعت عمل و این نتیجهبخشی فقط شایسته پروندههایی است که در فضای مجازی پربازدید میشوند؟
اگر الهه تلفن همراهش را تسلیم مجرم پرونده کرده بود و بعد از آن به پلیس آگاهی مراجعه کرده بود، چند روز طول میکشید که سارق پیدا و دستگیر شود؟ آیا هرگز این اتفاق میافتاد؟ شاید پاسخ الهه هم به این سوال منفی بوده که مقاومت کرده است. الهه که مثل اغلب مالباختگان دیگر، با رنج و زحمت بسیار، با صدها دوندگی، با قرض، با تلاش، با پسانداز و البته با هزار ذوق و آرزو تلفن همراهش را خریده بود... یا حتی اگر پرونده مفقود شدن الهه در فضای مجازی منتشر نمیشد چند روز طوب میکشید تمام مجهولها در این معادله تلخ و سیاه، معلوم شوند؟
این روزها به واسطه افزایش چشمگیر کیفقاپی، موبایلزنی، سرقت خودرو، سرقت منازل و جرائم مشابه دیگر، قربانیان و مالباختگان زیادی در جامعه هستند؛ قربانیانی که اگر جان خود یا عزیزانشان را از دست نداده باشند، دست کم اموال خود را از دست دادهاند و مهمتر از آن اعتمادشان را!
متاسفانه به نظر میرسد تعداد قربانیان به قدری زیاد است که رسیدگی به آنها، در اولویت دستگاههای ذیربط قرار نمیگیرد. کافی است از خودمان یا اطرافیان سوال کنیم چند نفر میشناسیم که قربانی چنین جرائمی شده باشند؟ تلفن همراه، کیف پول، ساعت، خودرو یا منزلشان سرقت شده باشد؟ حالا از میان آنها چند نفر را میشناسیم که پروندهشان به نتیجه رسیده باشد؟ چند نفر را میشناسیم که حتی اگر اموالشان یا عزیزشان برنگشته، دست کم میدانند که مجرم، محاکمه و زندانی شده نه آن که زیر آسمان خدا روز دیگری را برای قربانی کردن بیگناه دیگری آغاز کرده باشد...
کار به جایی کشیده شده که حتی برخی افراد زمانی که اموال خود را در سرقتها از دست میدهند و تصاویری از لحظه وقوع جرم در دست دارند، هزینهای را متحمل میشوند تا صفحههای پر بازدید این تصاویر را منتشر کنند؛ به امید آن که لحظه وقوع جرم در شبکههای اجتماعی پربازدید شود، بر سر زبانها بیفتد و در نتیجه برای رسیدگی در اولویت قرار بگیرند!
تلاش برای برقراری امنیت توسط ضابطان، بر کسی پوشیده نیست اما نباید فراموش کرد، مهمترین سرمایهای که مالباختگان آن را از دست میدهند، اعتماد است؛ اعتماد به خیابان، به صدای موتور سیکلت، به رانندههای تاکسی، به هر رهگذری که توی خیابان ماسک زده است؛ و همه اینها یعنی زندگی در این جامعه...
کاش الهه خیالش راحت بود که اگر تلفن همراهش را تسلیم کند، میتواند برود آگاهی، پرونده تشکیل دهد و کسی ناامید نکند که قرار نیست تلفنش پیدا شود؛ کاش خیالش راحت بود که دیر یا زود داراییاش برمیگردد؛ شاید مقاومت نمیکرد... و البته کاش برای پیدا شدن مجرمان، لازم نباشد فضای مجازی پا در میانی کند...
نویسنده: زینب رجایی