شنبه ۲۲ دی ۱۴۰۳ ساعت ۱۲:۱۰
کد مطلب : 1397
تحولاتی که در جولانی و هیئت تحریر شام پس از سقوط دمشق رخ داده، موجب شده تا برخی راه به بیراهه روند و نوید جریان جدیدی در «سلفی‌گری جهادی» را دهند.
مدل حاکمیتی جولانی در سوریه
تغییرات رخ داده در گروه مسلح «هیئت تحریر شام» و سرکرده آن، «ابو محمد الجولانی» چنان برخی را ذوق زده کرد که مدعی شکل‌گیری جریان جدیدی در مکتب «سلفی‌گری» شده‌اند.
آنها ابو محمد الجولانی را بنیانگذار این جریان و زادگاه این جریان را «قصر الشعب» (کاخ مردم) در دمشق می‌دانند و آن را «سلفی‌گری ما بعد جهادیسم» می‌نامند که مرحله آینده سیاسی سوریه را ترسیم خواهد کرد.
در تبیین و تشریح این مرحله، این گروه از تحلیلگران به «طالبانیسم» و تغییر و تحولات روی داده در این جنبش جهادی سلفی در افغانستان استناد می‌کنند.
بر اساس این دیدگاه، هیئت تحریر شام همانند طالبان، مقوله‌ «جهاد» – واژه جهاد در اینجا واژه متدوال در میان گروه‌های سلفی است – را کنار نهاده و آن را محدود به مرزهای سوریه خواهد کرد، همانند طالبان که پس از به دست گرفتن قدرت در افغانستان، «جهاد» را به کناری نهاده و خود را مصروف افغانستان کرده است.
در مقابل این دیدگاه، دیدگاه دیگری وجود دارد که تأکید می‌کند، هنوز خیلی زود است، گفته شود، هیئت تحریر شام به مرحله «طالبانیسم» یا «سلفی‌گری ملی» آن‌چنان که آنها را می‌نامند، رسیده است، چه رسد، به مرحله «ما بعد جهادیسم».
آنچه اکنون برای هیئت تحریر شام رخ داده، محدود شدن و کوچک‌ شدن میدان‌های «جهادی» این گروه از گستره «منطقه‌ای – بین‌المللی» به جغرافیایی سوریه است.
این تحول نیز تحول جدیدی در هئیت تحریر شام نیست، بلکه از زمانی که این گروه تحت عنوان «جبهه النصره» اعلام موجودیت کرد، برخلاف داعش که داعیه جهانی شدن داشت، النصره خود را شاخه سوری القاعده معرفی کرد تا به طور ضمنی اعلام کند که «جهادش» محدود به سوریه خواهد بود.
افزون بر آن، در «سلفی‌گری ملی» طالبان و هیئت تحریر شام نیز وجه مشترکی نمی‌توان یافت. هیئت تحریر شام هیچ‌گاه نمی‌تواند، ادعا کند که «فاتح بزرگ پایتخت امویان» - آنگونه که مدعی آن هستند- بوده، چه اگر ده‌ها گروه تروریستی تکفیری ریز و درشت نبودند که با هیئت تحریر شام ائتلاف کنند، هرگز پایش به دمشق نمی‌رسید، اما در مورد طالبان، این گروه به تنهایی قدرت را در افغانستان به دست گرفت.
همچنین، جولانی در فتح دمشق – ادعا می‌کند – حمایت «دنیای منافقی» را پشت سر داشت که با «معادله جدیدِ شما را به حال خود می‌گذاریم، هرچه می‌خواهید، انجام دهید؛ شما هم ما را به خود بگذارید، هرچه می‌خواهیم، انجام دهیم» مواجه بود، درحالی که طالبان در افغانستان از جانب آمریکا یا هر عامل خارجی در به دست گرفتن قدرت حمایت نشد.
بنابراین، آنچه از آن تحت عنوان تحولات هیئت تحریر شام و جولانی و شکل‌گیری جریانی جدید «سلفی‌گری ما بعد جهادیسم» یاد می‌شود، چیزی جز «قدرت طلبی» و «جاه‌طلبی» سلفی‌های تکفیری جبهه النصره نیست که بنابر الزامات این مرحله «در لباس میش رفته‌اند» و تا زمانی‌که در هرم قدرت باقی بمانند، در این لباس خواهند ماند، هرچند «گرگ‌های درنده» باشند.
عدم پذیرش دیگران، رد کثرت‌گرایی اجتماعی، دینی، فرهنگی و سیاسی و مخالفت با پیوستن به روند سیاسی جامع و فراگیر، ویژگی‌های لاینفک سلفی‌گری به ویژه از نوع جهادی آن است.
در افغانستان طالبان با مشکلی جهت پیاده‌سازی این مدل حکومتی مواجه نبود، چون آمریکا در افغانستان طرف شکست خورده و ناکام میدان بود که مفتضحانه پا به فرار گذاشته بود.
در سوریه وضعیت متفاوت است. ساختار و ترکیب جمعیتی سوریه با افغانستان تفاوت بسیار دارد. جامعه سوریه ترکیبی از طوایف و قومیت‌های متعدد است که اگر در قدرت مشارکت داده نشوند، جولانی را با مشکل مواجه خواهند کرد. کُردها اولین گروه از این مجموعه طوایف و قومیت‌ها هستند که به دنبال جایگاهی در حکومت جدید هستند.
جولانی در اولین گام برای مرحله انتقالی طرح «همگنی و هماهنگی» را داده است. اولین غافلگیری این طرح که خشم بسیاری از معارضان نظام سابق را به دنبال داشت، به حاشیه راندن دوستان و صدور دستور «تمکین» به آنها بود.
به این ترتیب، معارضانی که بیش از نیمی از عمر جولانی را در زندان‌ها یا خارج از سوریه سپری کرده بودند، اکنون خود را خارج از معادله جدید قدرت در سوریه می‌بینند.
از سویی طرف ناکام و شکست خورده این میدان، نه آمریکا که سوریه است؛ لذا حرف اول و آخر را در سوریه آمریکا و متحدینش خواهند زد و آنها که بر مسند حکومت در دمشق تکیه زده‌اند، گزینه‌ای جز اطاعت و فرمانبری ندارند.
 
جولانی بیشتر از هرکس دیگری می‌داند، موفقیت عملیات «ردع العدوان» (بازدارندگی از تجاوز) و پای گذاشتن وی به «قصر الشعب» (کاخ مردم) مرهون جنگ بی‌رحمانه اسرائیل در نوار غزه و حملات وحشیانه آن در لبنان و سوریه با مشارکت کامل آمریکا و شماری از کشورهای عربی است.
بنابراین اگر در گفتمان جولایی جایی برای «فلسطین»، «مبارزه با اشغالگران» و «مقاومت» نیست، جای تعجب ندارد. جولانی تلاش دارد، در این مرحله از سوریه «لوکزامبورگ» خاورمیانه را بنا کند، حفظ قدرت در داخل سوریه، بدون اینکه خطر یا تهدیدی برای کشورهای همجوار داشته باشد و منظور از کشورهای همجوار بالطبع لبنان، اردن، ترکیه یا عراق نیست، بلکه مشخصا «اسرائیل» است.
بنابراین آنچه اکنون تحت عنوان «سلفی‌گری ملی» از آن یاد می‌شود و تلاش می‌شود، به جولانی نسبت داده شود و بر اساس آن  و مدل جدیدی از حکومت در منطقه ملتهب خاورمیانه را ارائه شود، هیچ وجه اشتراکی با مدل طالبانیسم در افغانستان ندارد، مدل جدیدی است که بر «معادله جدیدِ شما را به حال خود می‌گذاریم، هرچه می‌خواهید، انجام دهید؛ شما هم ما را به خود بگذارید، هرچه می‌خواهیم، انجام دهیم» است.
در این میان برچسب‌هایی مانند «سلفی‌گری ملی» یا «سلفی‌گری ما بعد جهادیسم» که به هیئت تحریر شام و جولانی زده می‌شود، چیزی جز تلاش برای جلوه دادن «الجولانی» به عنوان «تروریست‌ خوب» نیست. https://meliyat.com/vdcb.9b8urhbfziupr.html
نام شما
آدرس ايميل شما