یک کارشناس اقتصادی معتقد است سوداگران بیش از آنکه در بازار غیر رسمی ارز حضور داشته باشند در بازارهای رسمی هستند و با ثبت سفارش کالاهای اساسی و صنعتی سودجویی میکنند.
موضوع ارز این روزها به یکی از مهمترین موضوعات کشور تبدیل شده است و بانک مرکزی نیز در حال ایجاد تغییرات بزرگی در ساختار و نظام ارزی کشور است. قرار است بازار ارز توافقی به محل مبادله ارز صادرکنندگان و واردکنندگان تبدیل شود و نرخ با دریافت سفارشات خرید و فروش در این بازار کشف شود.
پیش از این سامانه نیما مهمترین محل تامین ارز کالاهای وارداتی بود و صادرکنندگان نیز باید در همین سامانه ارز خود را عرضه و به اصطلاح رفع تعهد ارزی میکردند.
دلایل متعددی برای اقدام بانک مرکزی در تغییر نظام ارزی کشور در این زمان عنوان میشود. موافقان و مخالفان نیز جنبههای مثبت و منفی بازاری که در حال شکلگیری است را در رسانهها مطرح کردهاند.
یکی از موضوعاتی که بسیاری از کارشناسان به آن پرداخته و راهاندازی بازار ارز توافقی را در راستای آن عنوان کردهاند، بحث ناترازی ارزی و کمبود منابع در این حوزه است.
برای روشن شدن علت ایجاد ناترازی ارزی، انواع بازارهای ارز کشور، منابع و مصارف آنها گفتوگویی با پوریا فتحعلی، کارشناس اقتصادی داشتیم که مشروح آن را در زیر میخوانید.
به عنوان اولین سوال بفرمایید اساسا ما چه تعداد بازار ارز در کشور داریم و هرکدام از اینها برای چه منظوری راهاندازی شدهاند؟
فتحعلی: در بازار ایران سه بازار ارز داریم. یکی بازار کالاهای اساسی که به آن بازار اول میگویند. بازار کالاهای صنعتی که به آن بازار دوم اطلاق میشود و یک بازار هم بازار آزاد است.
تامینکننده اصلی ارز در بازار کالاهای اساسی دولت است و منابع آن هم از منابع فروش نفت و گاز است. مصارف آن هم عمدتاً غذاهای اساسی دارو و تجهیزات پزشکی است. موارد دیگری مثل تایر و ... هم بعضاً به آن اضافه شده است. عمده نرخ آن ۲۸۵۰۰ تومان و بخش کوچکی از این نرخ ۴۲۰۰ تومان است که همان ارز تجهیزات پزشکی است.
بازار دوم که بازار کالاهای صنعتی است عمده عرضه منابع آن از سمت صنایع بزرگ انرژیبر مثل پتروشیمیها، فلزیها، فولادیها و غیره است. مصارف آن هم کالاهای صنعتی، ماشین آلات، مواد اولیه و مواردی از این قبیل است. نرخ این بازار یک مقدار سیال بود که از ۴۰ هزار و خردهای شروع شد و به بالای ۶۰ هزار تومان هم رسید.
بازار سوم هم بازار آزاد است که منابع آن عمدتاً سوخت قاچاق، منابع حاصل از بیش اظهاری در واردات رسمی و منابع ناشی از کم اظهاری در صادرات است.
مصارف آن هم کالاهایی است که ثبت سفارشی نداشتند و به آن بازار قاچاق میگویند. اما معنای این آن نیست که کالاهای آن لزوماً کالاهای عجیب غریب هستند بلکه کالاهایی هستند که وزارت صمت آنها را ثبت سفارش نمیکند مثل لوازم خانگی و برخی از کالاهای صنعتی.
یک بخش مهمی از تقاضای این بازار به افرادی برمیگردد که در بازار دوم یعنی بازار کالاهای صنعتی به سرعت دسترسی به ارز پیدا نکردند. در واقع در صف تخصیص ارز رفتهاند اما چون آنقدر صف طولانی شده است که نمیتوانند ارز بگیرند و مجبور میشوند که در بازار سوم قرار بگیرند.
توضیح میدهید که این سه بازار چگونه روی یکدیگر اثر میگذارند؟
فتحعلی: واقعیت این است که در هر کدام از این بازارها کمبودی ایجاد میشود خود را در بازار دیگر نشان میدهد، مثلاً در بازار کالاهای اساسی کمبود داریم اجباراً این تقاضا به بازار دوم شیفت پیدا میکند؛ یعنی از بازار دوم ارز میگیرند و میبرند به بازار اول میفروشند که تقاضا را کنترل کنند.
حاکمیت این کار را میکند؟
فتحعلی: بله دولت این کار را انجام میدهد. میخواهم بگویم کمبود در یک بازار به بازار بعدی سرریز میکند. یا مثلاً زمانهایی که صف تخصیص ارز طولانی میشود، واردکنندگان در بازار آزاد ارز تهیه میکنند منتظر میمانند تا ارز در بازار رسمی به آنها برسد. این دینامیک مهمی است. اگر ما در بازارهای اول و دوم دچار ناترازی شویم این ناترازی خودش را در بازار آزاد نشان میدهد.
آیا مفهوم این دینامیک این است که وقتی بانک مرکزی میگوید این بازار قاچاق است و من با آن کاری ندارم در واقع حرف غلطی است؟
فتحعلی: این بازار به تعابیر قانونی قاچاق است اما زندگی مردم به آن گره خورده است. چون همه هم و غم شما این است که انتظارات تورمی خودش را با این بازار تنظیم میکند و شما باید برای این بازار سیاستگذاری داشته باشید. اگر سیاست نداشته باشید بازار واگرا میشود؛ یعنی ممکن است نرخ اصلا انتها نداشته باشد.
موضوع دیگر این است که ما با یک پدیدهای از سمت تقاضا و یک پدیده از طرف عرضه رو به رو هستیم. تثبیت قیمت در هر یک از این بازارها باعث افزایش شدید تقاضا میشود که این تقاضا هم واقعی و هم القایی است. من یک مثال بزنم قبل از حذف ارز ترجیحی و در ۶ ماهه ابتدای سال ۱۴۰۰ واردات ۵ قلم کالای اساسی که روغن خام، کنجاله سویا، دانه سویا، ذرت دامی و جو حدود ۱۰ هزار تن بوده است، به محض اینکه این ارز حذف میشود تقاضا پایین میآید و به حدود ۶ هزار تن میرسد و تقریبا تقاضا ۴۰ درصد کاهش پیدا میکند.
حالا بار دیگر وقتی که ارز ۲۸۵۰۰ تثبیت میشود در سال ۱۴۰۲ به ۸ هزار تن میرسیم و سال شش ماهه اول ۱۴۰۳ به حدود ۹ هزار ۵۰۰ تن یعنی از لحاظ وضعیت به سال ۱۴۰۰ برگشتیم.
این پدیده هم ناشی از کاهش تقاضای واقعی و هم القایی است. چون خیلی از واردکنندگان واردات را با هدف صادرات مجدد انجام میدادند یا مثلاً واردات انجام میدادند و با یک تغییر کوچک آن را صادر میکردند که یک تجارت کمریسک است. یا بیش اظهاری میکردند یعنی میگفتند مثلا یک تن کنجاله سویا وارد میکنم اما اندازه ۲ تن ثبت سفارش میکنم و مابهالتفاوت آن را در بازار آزاد میفروشم.
گمرک این موارد را رصد نمیکند؟
فتحعلی: گمرک ذینفع است چون باید حقوق گمرکی بگیرد اتفاقاً واردات به این سمت میرود که بیش اظهاری خوب است. آن کسی که باید دنبال این موارد باشد اصلاً وجود خارجی ندارد. البته نظارت هم کار بسیار سختی است چون میلیونها قلم در حجمهای متفاوت وارد میشود که نیاز به یک سیستم عریض و طویل نظارتی دارد.
بنابراین تثبیت قیمت در هر بازاری باعث میشود تقاضای واقعی و تقاضای القایی به سمت آن شیفت پیدا کند.
یک نکته این است که تقاضای سوداگرانه و القایی اتفاقاً در بازارهای اول ودوم خیلی زیاد است. یعنی ما فکر میکنیم که تقاضای سفتهبازانه فقط در بازار آزاد و در بخش اسکناس اتفاق میافتد ولی بحث مهم این است که یک بخش مهمی از سوداگری در بازار اول و دوم در حال رخ دادن است چون اختلاف خیلی جذاب است. یعنی شما در این بازارها یک دلاری که وارد میکنید راحت سود میکنید. در بازار آزاد ریسک وجود دارد باید بخری بفروشی کسب سود از آن به راحتی انجام نمیشود چون نوسانات بالا است.
به محض اینکه قیمت تعیین میکنید تقاضا بالا میرود که بخش زیادی از آن هم همین تقاضای القایی و سودجویی است.
یعنی سوداگران اصلی بیشتر از اینکه در بازار آزاد باشند در بازار اول و دوم هستند؟
فتحعلی: دقیقاً همین طور است. کسی که طلا و سکه میخرد یک بخش بازی است. یک بخش بزرگی از بازی کسی است که ثبت سفارش میکند و کالای اساسی میآورد. البته من به آن تاجر حق میدهم، او میگوید زمین بازی این است وقتی رقیب من این کار را انجام میدهد من نمیتوانم این کار را نکنم. یعنی مشکل باز هم از سمت سیاستگذار است آن فرد مجبور میشود در این زمین بازی کند هرچند سودهای بادآورده نصیب او میشود.
از سمت عرضه چه اتفاقی میافتد؟
فتحعلی: اگر دقت کنیم بخش مهمی از منابع ارز ما ناشی از منابع انرژی است. بازار اول که صد در صد نفت و گاز است. بازار دوم که پتروشیمیها کامل گاز است. فولادیها و حتی سیمانیها هم انرژی است.
بخشی از بازار آزاد هم از منابع انرژی است چون یک بخشی از آن قاچاق سوخت است یک بخشی هم کم اظهاری صادرکننده مربوط به صنایع بزرگ انرژیبر است. بنابراین بخش زیادی از منابع ارزی ما ناشی است صادرات انرژی است که به نظر من بیش از ۵۰ ۶۰ درصد است. حالا یا به صورت مستقیم که ما قبلاً صادرات مازوت، گازوئیل و سوخت هواپیما داشتیم الان واردکننده شدهایم، یا به صورت غیر مستقیم. وقتی گاز پتروشیمیها و فولادیها را قطع کنیم معلوم است که ارز نمیآید.
فارس: یک بخشی هم کاهش فروش نفت است.
فتحعلی:
بله دقیقاً.
در مورد تعیین نرخ ارز و پارامترهای اثرگذار بر روی آن هم توضیح میفرمایید؟
فتحعلی: راجع به تعیین نرخ ارز تقریباً هیچ اقتصاددانی در دنیا نیست که مدعی باشد ما میتوانیم نرخ ارز را در هر روز پیشبینی کنیم. این اقتصاددانان هم فقط کار تئوریک نکردند بلکه سیاستگذار بودند و در دولت حضور داشتند. همه ادعا دارند در میان مدت و بلند مدت میتوان نرخ را پیشبینی کرد.
در تعیین نرخ ارز دو پارامتر خیلی مهم وجود دارد. یک پارامتر، پارامتر نقدینگی و پارامتر دیگر رشد اقتصادی است. مثلا شما یک شرکت عادی در بورس را در نظر بگیرید قیمت هر ورقه سهم آن به این بستگی دارد که چقدر شرکت بزرگ شده و رشد کرده و چند برگه منتشر کرده است. مثلاً اگر شرکت بزرگ نشده باشد اما یک دفعهای تعداد برگهای منتشر شده را دو برابر کرده باشد قیمت سهامش نصف میشود.
در کشو هم مثل همین است باید ببینید رشد اقتصادی چقدر بوده، چقدر پول چاپ شده است. اگر این دو مورد کنار هم قرار بگیرند در دنیا با تقریب خوبی در بلند مدت نرخهای ارز مشخص شدهاند.
یک پارامتر دیگر که در کشورهای نفتی خیلی موثر بوده است، رانت نفت است. در همه کشورها دو پارامتر رشد نقدینگی و رشد اقتصادی جواب میدهد غیر از کشورهای نفتی. در کشورهای نفتی نفت خیلی مهم است چون نفت در محاسبات و تولید ناخالص ملی محاسبه نمیشود. بنابراین چون نفت در محاسبات نمیآید انحراف ایجاد میکند. در کشورهای نفتی، رشد اقتصادی، نقدینگی و رانت نفت به میزان خوبی توضیح دهنده نرخ ارز حداقل در میان مدت است. زمانی که نرخ رشد نقدینگی از نرخ رشد اقتصادی فاصله داشته باشد حتماً نرخ ارز بالا خواهد بود.
بحث مهم دیگر بحث سیاست پولی و ارزی است. ما نقدینگی در کشور زیاد داریم همین نقدینگی میتواند از حالت سپرده تبدیل به جاری شود و نسبت پول به شبه پول افزایش پیدا کند و به شدت نرخ ارز افزایش پیدا کند. پدیدهای که در چند ماه گذشته ما میبینیم این است که نقدینگی به نسبت کنترل شده است یعنی نقدینگی زیر ماهی ۲ رشد میکند اما نرخ ارز بالای 2 درصد در ماه رشد کرده است.
این پدیده در تاریخ چند ساله گذشته ما تکرار شده که علت آن سیال شدن پول است به این خاطر که انتظارات تورمی افزایش پیدا کرده است. در چنین شرایطی اگر سیاستگذار ورود نداشته باشد نرخ ارز انتها ندارد و این حرف، حرف درستی است.
ما در نیمه سال ۱۴۰۱ تا نیمه سال ۱۴۰۲ توانستیم نسبت پول به شبه پول را کنترل کنیم و سیاست انقباضی اجرا کردیم. کنترل این نسبت خیلی مهم است و روی نوسانات کوتاه مدت اثر جدی دارد.
چرا ارز لنگر انتظارات شده است؟
فتحعلی:
مردم و آحاد اقتصادی به این جمعبندی رسیدهاند که دولت نمیخواهد هیچ چیزی گران شود. هیچ دولتی دوست ندارد چیزی گران شود تا مجبور شود. همه دولتها تا مجبور نشوند قیمتها را تثبیت میکنند این یک چیز عمومی در دنیا هم هست.
مردم میدانند آخرین سنگر دولت ارز است چون بقیه بازارها از این بازار سیگنال میگیرند. مسئله این است که در این بازار چگونه مداخله کنیم؟ مداخلهای خوب است که قابل استمرار باشد وقتی در بازار اول و دوم ارز با قیمتهای پایین عرضه میکنی تقاضا بالا میرود انگار به نوعی بازار آزاد را از طریق بازار اول و دوم تغذیه میکنی. یعنی پول میریزی در بازار اول و دوم طرف بیش اظهاری میکند و آن را در بازار سوم میبرد.
منطقیترین حالت این است که اولاً در حاشیه بازار مداخله داشته باشیم. با نرخهایی حدود 0.25 تا 0.5 درصد پایینتر از بازار هم مداخله داشته باشیم چون در این نرخها قدرت مداخله شما خیلی زیاد است.
در بازار اول و دوم مداخله در حاشیه دقیقاً چه چیزی است؟
فتحعلی: یک راه خیلی مهم این است که ما بخشی از ثبت سفارش را که در بازار سوم ممنوع کردهایم در بازار دوم به رسمیت بشناسیم، تقاضا را در بازار دوم پاسخ دهیم و ارز گران هم به آن بدهیم. یعنی بازار سوم این همه تقاضای مشروع نداشته باشد. تقاضای آن به سمت کالاهایی که واقعاً کالاهای پر ریسک هستند، برود و در این شرایط بازار سوم کوچک میشود.
ما میتوانستیم از ابتدا ارز گران بدهیم چرا آمدیم ارز ارزان دادیم که بخواهیم برگردیم از اول ارز را گران کنیم؟
فتحعلی: این ناشی از اشتباهات محاسباتی و عدم شناخت است. خیلی وقتها برای دولت در قالب سیاستگذار مهم نیست که کالا گران شود، بلکه برای آن مهم است که بگویند دولت گران نکرد. دوست دارد بنشیند کنار و بگوید من که نکردم جمشید بسم الله، سلطان سکه و اخیراً رمزارزیها هستند که این کار را میکنند. به خاطر اینکه دولت این ژست را بگیرد که من نبودم این اتفاقات میافتد. بنابراین در این شرایط که دولت تصمیم نمیگیرد عوامل دیگر اقتصادی برای آن تصمیم میگیرند و مداخله خارجی هم راحتتر میشود.
علت رشد قیمت ارز تا قبل از تصمیم تثبیت ارز با قیمت ۴۲۰۰ چه بود؟
سال ۹۷ یک قصهای دارد که افزایش قیمت ارز ناشی از رشد شدید نقدینگی در سالهای قبل از آن است در حالی که تورم به واسطه درآمد نفتی شدیداً سرکوب شده بود یعنی فنر جمع شده بود. اما دولت میآید میگوید با وجود اینکه نرخ ارز بالا رفته است من مداخله کردم و نگذاشتم نرخ ارز بالا برود. یعنی به نوعی میخواهد اقتدار خودش را نشان دهد. هر زمانی ما خواستیم بدون مبنا اقتدار خود را نشان دهیم این در نهایت اعتبار سیاستگذار را نابود کرده است.
سیاست ارزی خیلی مهم است و باید قابل تداوم باشد و در حجم های بزرگ نه اینکه بازار ۱۰۰ واحد حجم داشته باشد و ما 2 واحد مداخله داشته باشیم. در ارتباط با سیاست پولی هم همینطور است.
سیاست پولی میگوید وقتی انتظارات تورمی و یا انتظارات رکودی ایجاد میشود من میآیم به عنوان سیاستگذار پولی با تغییر حجم پول، انتظارات تورمی و رکودی را خنثی میکنم. پس نگاه میکند ببیند انتظارات به کدام سمت است به هر سمتی بود خلاف جهت آن عمل میکند.
مثلا فرض کنید انتظارات افزایش نرخ ارز وجود دارد بر اساس یک عامل خارجی که در اختیار سیاستگذار نبوده است. وقتی نرخ ارز فاصله قابل توجهی با نرخ تعادلی دارد و یک شوک انتظاراتی ایجاد میشود، مردم انتظار دارند که نرخ جهش زیادی پیدا کند. این نرخ که ناگهان افزایش پیدا میکند نرخ سالانه سود آن ۱۰۰ یا ۶۰ درصد میشود. سیاستگذار پولی در دنیا چه کار میکند مثلا نرخ انتظاری پول در حال بالا رفتن است نرخ سود را بالا میبرد و مردم به این سمت میآیند و انتظارات کنترل میشود ولی وقتی اختلاف خیلی زیاد باشد و انتظاراتی مثلا معادل سود سالانه ۱۰۰ درصد ایجاد شود بانک مرکزی اصلا توانایی این را ندارد که نرخ بهره را این میزان بالا ببرد. مردم هم میفهمند که این اتفاق نمیافتد. پس سیاست پولی ما هم نمیتواند باعث کنترل تقاضای ارز شود.
پس هم سیاست ارزی ما ناکارا است و قابل تداوم نیست و هم سیاست ارزی ما باعث شده است که سیاست پولی هم نداشته باشیم چون همیشه اختلافات نرخ جدی داریم.
پس باید در دوران تثبیت نرخ ارز را به حالت تعادلی رسانده باشیم که در دوران شوک ابزار پولی را داشته باشیم.
فتحعلی: درست است. کاری که روسیه قبل از جنگ اوکراین کرد. نرخ ارز آن دقیقا بر روی نرخ تعادلی بود وقتی شوک بیرونی ایجاد شد خیلی راحت نرخ را تثبیت کرد و هیچ انتظاراتی برای آن ایجاد نشد. پس ما باید نرخ بازار ارز آزاد را با سیاست ارزی مناسب که به ما امکان سیاست پولی مناسب میدهد را کنترل کنیم و واقع بینانه اقتدار نشان دهیم. هر چقدر از واقع بینی فاصله بگیریم و بگوییم قیمت ارز ۷ تومان اول انقلاب است این نشاندهنده اقتدار ما نیست نشاندهنده بیعقلی ما میشود.
نظر شما درباره بازار ارز توافقی چیست؟
فتحعلی: بازار توافقی در راستای صحبتهای ما است. در راستای کاهش تعدد نرخهای ارز، در راستای ادغام بازار دوم و سوم است. الان بازار دوم سقف دارد وقتی سقف برداشته شود اتفاقات مهمی می افتد که یکی این است که صفنشینی در بازار دوم کاهش پیدا میکند و بعد تقاضا در بازار سوم کاهش پیدا میکند. این یک مکانیزم کنترل تقاضا و قیمت در بازار سوم است. انگیزه برای بیش اظهاری در واردات هم کاهش پیدا میکند.
آیا بازار ارز توافقی روی همه تولیدکنندگان کوچک و بزرگ به یک میزان اثرگذار است؟
فتحعلی: در این شرایط جدید این گروهها راحتتر ارز میگیرند. وقتی شما صف نداشته باشید معنی ندارد که چه کسی جلوی صف یا عقب صف قرار بگیرد.
از نظر قیمت چطور وقتی کسی که ارز ۵۰ هزار تومان میگرفت حالا باید ارز را در بازار توافقی شاید به قیمت خیلی بالاتر بگیرد آیا از تولید خارج نمیشود؟
فتحعلی: اثرات متعدد است. کسی که از پیش اظهاری سود میکرده است معلوم است که دیگر نمیتواند سود کند. از طرف دیگر کسانی که صادرات خرد انجام میدادند حتماً وضعشان راحتتر میشود و راحتتر کار میکنند یا کسانی که میخواهند سرمایهگذاری خارجی کنند سرمایهگذار خارجی نمیتوانست به صورت رسمی وارد بازار کشور شود چون اختلاف قیمت ارز خیلی زیاد بود آنها هم الان راحتتر میتوانند وارد کشور شوند.
الان اتفاقی که میافتد این است که فرد کالا را بیش از اظهاری میکند و قیمتی که به مشتری میدهد قیمت بیش اظهاری شدهاش است. مثلاً یک کالایی ۱۰ سنت قیمت دارد ولی آن را ۱۵ سنت علام میکند و حالا به تولید کننده ۱۳ سنت میفروشد. یک رانت این وسط است یک بخشی از آن نصیب تولید کننده میشود. ضمن اینکه هر تغییر قیمتی باعث تغییر شکل بازار میشود.
آیا این سیاست ارزی مکملی هم نیاز دارد؟
فتحعلی: سیاست ارزی ما باید با سیاست رفاهی تکمیل شود. سیاست رفاهی سالم و صحیح چه سیاستی است؟ سیاستی که مبتنی بر کد ملی و مبتنی بر آزمون وسع باشد و جامعیت هم داشته باشد. ما تا الان سیاست رفاهی را از طریق سیاست ارزی با هزینه بسیار بالا و با آورده بسیار پایین از لحاظ سرمایه اجتماعی اعمال میکردیم. ما باید پولی که داریم را به بهترین حالت خرج کنیم، نباید برای دلالان نظام رفاهی ایجاد کنیم.
بنابراین باید در کنار اینکه سیاست ارزی را اصلاح میکنیم سیاست رفاهی مستقیم خودمان را هم تقویت کنیم. https://meliyat.com/vdcf.ydyiw6d0xgiaw.html