کد خبر: ۹۰۹۲۹
تاریخ انتشار: ۲۰ شهريور ۱۳۹۳ - ۰۹:۴۴
يك پيرزني در محله ما بود كه وقتي كسي را نفرين مي كرد مي گفت الهي زجر كش بميري ! ايشان مرحوم شد وگر نه بنده مي توانستم با تهيه بليط رفت و برگشت يك مسير طولاني مسافرت با قطار، نفرين اين مرحومه را به: "الهي سوار قطار بشوي" آپديت كنم.

بنده واقعاً آدم ساده اي هستم. يك شهروند نمونه. از همان هايي كه تا تلوزيون اعلام مي كند "در مصرف برق صرفه جويي كنيد" مي پرم و كلاً فيوز برق را از جايش مي كنم. تا مي گويند "در مصرف آب صرفه جويي كنيد" ليوان آب دست بچه را به زور از دستش مي گيرم و در يخچال مي گذارم. همچنين وقتي كليه مسئولين راه و ترابري و پليس كلي از معضلات و خطرات استفاده از اتومبيل شخصي حرف مي زنند و ملت را به استفاده از وسايل نقليه عمومي دعوت مي كنند بنده كه با ذخيره ناچيز حقوق كارمندي تصميم به مسافرت مي گيرم صد البته بهترين و ارزان ترين و ايمن ترين وسيله، يعني قطار را انتخاب مي كنم.

قرار بود يك مسافرت طولاني ۱۸ ساعته، توام با امنيت و آسايش با قطار را داشته باشيم. بگذريم از مصائب تهيه بليط و عمليات هاي چريكي پشت درب آژانس ها يا عمليات هاي فوق تخصصي كامپيوتري جهت شكار بليط اينترنتي! همچنين بگذريم از قيمت بليط كه هر طور چرتكه مي اندازي خبري از سفر ارزان در آن نمي بيني. ولي هيچكدام از اين موارد خللي در تصميم يك شهروند خوب مبني بر سفر ايمن و صرفه جويي در مصرف سوخت خودرو شخصي و جلوگيري از ترافيك در جاده ها ايجاد نخواهد كرد.

بار سفر بسته و سوار قطار شديم. اول فكر كردم واگن را اشتباه سوار شده ام. بعد از اينكه مسئول محترم دوباره بليط بنده را كنترل كرد مطمئن شدم درست سوار شده ام. جاي شگفتي بود. داخل كوپه تعداد شش عدد صندلي بود كه ما مي بايست ۱۸ ساعت تا رسيدن به مقصد روي آن ها بنشينيم. خدايا ! يعني مسئولين رجاء تا چه حد به توانمندي هاي ملت كم بضاعتي كه قرار است با قطار درجه دو سفر كنند ايمان دارند؟ سابقاً همين قطار داراي واگن هاي درجه دو شش تخته بود كه ظاهراً پس از افزايش قيمتها جهت رفاه حال مسافرين محترم واگن ها را با واگن هاي صندلي دار تعويض كرده اند. انصافاً افزايش كيفيت خدمات و رفاه حال مشخص بود.

سيستمي به نام تهويه به يادگاري بر سقف كوپه بود كه در جواب اينكه چرا كار نمي كند مسئول محترم پوزخندي زد و فرمود : " برو بابا دلت خوشه! " حق هم داشت. كل واگن به نظر مي آمد در حال فروپاشي است آنوقت خواجه تو در بند نقش ايواني؟ ولي وقتي به علت باز نشدن شيشه قطار و نرسيدن هواي تازه نزديك بود در راه سفر جان ببازيم رحمي كردند و با ترفندهاي تخصصي و نصب يك عدد پيچگوشتي در پنجره آن را تا صبح بازگذاشتند تا هم اكسيژن داشته باشيم و هم از نعمت وزش طوفان در سر و گوشمان مغتنم گرديم.

موقع حركت براي هر كدام يك بطري كوچك آب معدني داده بودند تا از تشنگي نميريم. طبق قوانين مشخص فيزيكي در عرض ايكي ثانيه آب داخل بطري به دماي جوش رسيده و خوردن آن ممكن نگرديد. آخر بنده حسابي ! خوب چكار كنم اين بطري را! يك جايي بايد سردش بكني بخوريش يا نه؟ بطري را بغلش كنم؟ جلوي باد پنجره بگيريم؟ سفر اسيري كه نمي رويم. مثلاً در قرن بيست و يك داريم با قطار مسافرت مي كنيم!

موقع خواب هم شش نفر مسافر كوپه با تشكيل اشكال هندسي هذلولي در هم تنيده شديم تا شايد بتوانيم چند ساعتي به خواب رفته و رنج سفر را قابل تحمل تر كنيم.

بماند همه اين ها. تمام ذوق و شوقمان اين بود كه به زودي اين سفر طاقت فرسا به پايان مي رسد ولي دريغ و صد افسوس كه دوستان به اين راحتي ول كن ما نبودند. باورش هنوز هم برايم مشكل است تا چه برسد به ديگران! قطار ما نه يك ربع، نه نيم ساعت و نه يك ساعت كه پنج ساعت تاخير داشت! پنج ساعت! اين درد را به چه كسي بگويي؟ و جالب است كه اين مساله اتفاقي نبوده است به فرمايش خود برادران مسئول، يكي دو ماهي است كه قطارها تاخير دارند. علت؟ چه مي دانم فقط از ما نيست ! به ما ربطي ندارد ! از راه آهن است ! خط ها ايراد دارد. من مسئول نيستم ! اين ها حرف هاي فرزند خردسال بنده كه از فرط بي آبي داشت بيهوش مي شد نيست. حرف هاي رئيس قطار در پاسخ به اعتراض مسافرين تشنه لب و خسته و گرسنه بود. با شتر هم بخواهي سفر كني ساربان يك تخميني از ساعت رسيدن به مقصد دارد كه تلرانس يكي دو ساعته دارد! برادر مسئول ! عصر كامپيوتر است. چطور شما نمي تواني قطارت را سر ساعت برساني يا حداقل در آن بليط بي صاحاب بنويسي احتمالاً هشتصد ساعت تاخير داريم تا كسي كه احياناً، خداي ناكرده، دور از جان كار واجبي داشت يا وقتش با ارزش بود يك خاك ديگري به سرش بريزد.

نتيجه كل غرولندها و اعتراضات مسافرين بيچاره، پاسخ كوبنده و پر غرور مسئولين راه آهن بود كه " آقا جان ! چته؟ خوب ميري غرامت تاخيرت رو مي گيري؟ نصف قيمت بليطت رو پس ميگيري! " آخر برادر من تو خودت حاضري پنج ساعت شكنجه بشوي و ده هزارتومان پول بگيري؟!

به هرحال ما يك خبطي كرديم و اداي شهروند نمونه را بازي كرديم و از اين كرده خود سخت پشيمانيم. از ما كه گذشت ولي توصيه ما به جوانان اين است كه سراغ كار خلاف و مسافرت با قطار نروند. توصيه ما به مسئولين هم اين است كه نمي خواهيم آپلو هوا كنيد يا قطار مغناطيسي راه بياندازيد. فقط كاري كنيد كه مسافرين قطار زنده به مقصد برسند! يكبار هم كه شده يك زحمتي بكشيد، يك فداكاري كنيد و با اين قطار سفر كنيد. كلاه خود را قاضي كنيد، اگر ديديد واقعاً وسيله مناسبي براي سفر است آنوقت از محسنات آن براي ملت داد سخن بسراييد وگرنه بنده همان سفر با پرايد پر خطر پر مصرف خود را با تمام مشقات و خطرات جاده به جان مي خرم و ديگر سوار اين ارابه عذاب نمي شوم!


 بهروز بيات/الف
نام:
ایمیل:
* نظر:
جدیدترین اخبار
پربیننده ترین