کد خبر: ۲۰۴۱۳۰
تاریخ انتشار: ۰۴ تير ۱۳۹۶ - ۱۰:۲۸
طبق گزارش موسسه گالوپ، ايراني ها عصباني ترين مردم جهان هستند. اين خبر پيش از آن که يک اخطار يا هشدار باشد، خبر ازغلبه و نفوذ نوعي فرهنگ ناهنجار ستيزه جويي بر جامعه ي ما دارد. خبر از يک ويژگي غالب مي دهد که تشت آن ، از بام افتاده و صدايش به همه جا رسيده است.
به گزارش ملیت به نقل از روزنامه آفرینش،جامعه ي ما در خانواده يا در بيرون از آن، در کوچه و خيابان با انواع آسيب هاي اقتصادي و اجتماعي دست به گريبان است. آسيب هايي که از همه طرف با فشارهاي آن مواجهيم و در بهترين شرايط در حال تحمل کردنيم . اما صحبت از تحمل و صبوري در اين رابطه ، تا حدي ساده انديشانه است. چرا که آثار و برون ريخت گوناگون اين تحمل کردن ها، از جاهاي ديگري نشت مي کند؛ کودک آزاري ، همسر آزاري، سالمندآزاري، والدين آزاري،معلول آزاري،و نيز افزايش کودکان کار و کودکان و زنان خياباني و بي سرپرست، طلاق و حاشيه نشيني و خشونت هاي خانگي ، مسائل تحمل برداري نيستند چرا که فشار تمام اين موارد نه تنها بر روح و روان فرد در معرض آسيب بلکه بر روح و روان اطرافيان او در خانه و کوچه و خيابان و کل شهر، تاثير مي گذارد . ما عصباني هستيم. زود خشم و زود رنجيم و در انتخاب مسيرهاي درست درمان ناتوان. زيرا همه ي مشکلات ما از يک نقطه آغاز مي شود و گسترش مي يابد؛ فقر و ضعف بنيه اقتصادي.

اما البته با وجود گسترش مراکز مشاوره در سطح شهر، متاسفانه هزينه مشاوره ها بسيار گران است ، ضمن اين که مشاوره و روان درماني ، مشمول بيمه نمي شود.امروزه انگ ها و برچسب هايي که پيشتر بر روي مشاوره و روان درماني بود وموجب مي شد مردم براي مشکلات خود پنهاني به روان کاو مراجعه کنند، از روي اين حرفه برداشته شده و اتفاقا ، مشاوره و روان درماني ، به يک خدمت و کالاي لوکس بدل شده است. و همين لوکس و گران بودن ، آن را از دسترس نيازمندان واقعي دور نگه مي دارد. مشاوره لوکس است و گران، روندي طولاني دارد و صبر و حوصله ي زيادي از سوي بيمار مي طلبد ، اما در نقطه ي مقابل آن البته رمالي و فال بيني و طلسم و دعا نويسي ، رويکردهايي آني الساعه دارند. زمان نمي برند و قرار نيست فرد بيمار هزينه ي گزافي براي يک درد دل کردن و بيرون ريختن گذشته و آسيب هاي و دردهاي خود متحمل شود. او با مراجعه به يک رمال و فال بين که البته آن هم مي رود که به کالايي لوکس بدل شود، در زمان کمتري به راه حل هر چند کاذب و ناکارآمد، دست مي يابد.

فردي که دچار آسيب رواني است به شدت مستعد بزه و رفتار ضد اجتماعي است . متاسفانه برخورد ما با يک بيمار و آسيب ديده ي روحي – رواني ، حتي در حد يک فرد مبتلا به آنفلوآنزا هم نيست. چرا که شوربختانه فکر مي کنيم تنها بيماري جسمي است که مي تواند سرايت کن. درحالي که مي توانيم با اشاره به ادبيات کهن اين مرز و بوم اذعان کنيم که افسرده دل ، افسرده کند انجمني را. در واقع ، بيماري و آسيب رواني به اندازه بيماري هاي ويروسي ، قابل سرايت است و البته آسيب هاي فردي و اجتماعي آن عميق تر و هزينه برتر. فرد بزهکاري که پيش تر دچار آسيب و فشار رواني است ، نياز به مشاوره و درمان دارد و با زنداني کردن و حبس و پنهان کردن او از چشم جامعه ، تنها اتفاقي که مي افتد مزمن شدن بيماري است.
نام:
ایمیل:
* نظر: