کد خبر: ۱۰۸۲۳۹
تاریخ انتشار: ۰۷ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۰:۱۱
خبر آمد، خبری در راه است. خبرهایی که تلخ بودند، زمانی که همان ها شیرین های دیروزمان را رقم زدند.

به گزارش ملیت به نقل از ابتکار،خبر ترک تحصیل یکی از کودکان ساده روستایی دیروز که به خاطر پخش شدن فیلمش، مجبور به ترک تحصیل شده بود. خبر و مصاحبه مفصل با وی منتشر شد. اما مقصد و منظور ما نه پرداختن به وی است و نه حکایت زندگی اش که همه به خوبی می‌خوانیم و می‌دانیم. فیلم ها به دست مان می‌رسد، به آنها دامن می‌زنیم و شاخ و برگ می‌دهیم. عده ای بر این باور هستند که بد هم نیست، کمی بخندیم و دور هم باشیم اما عده ای دیگر می‌گویند که نه! از اصل و اساس این کار اشتباه است. اما... حکایت ماندنی است و تمامی ندارد. فیلم هایی که شاید روزی هم از ما منتشر شود و دست به دست در فضای مجازی بچرخد.

شاید برای شما هم اتفاق بیفتد

باز هم یادمان نرفته است. همین چند سال پیش بود که فیلم هنرمندی که در نقش دختری با ایمان و معتقد در سریال های ماه مبارک رمضان ظاهر شده بود، حتی در گوشه کوچه و خیابان هم فروخته می‌شد. با وقاحت تمام دست فروشان فیلم ها، آن را به عنوان داغ ترین سوژه روز به قیمتی ارزان می‌فروختند. ناگفته نماند که پول خوبی هم به جیب زدند. همان دختر مومن و معتقد با همان چند دقیقه فیلمی که از وی منتشر شد، به راحتی از چشم همه افتاد. تا جایی که مجبور به ترک کشور خود شد. سایه سنگینی که تا عمر دارد، بر سرش افکنده شده است. شاید برای شما هم اتفاق بیافتد.

فکرت را در لباسشویی بشور

فرنود اما از آن بچه های شیرین زبانی بود که در مقابل دوربین تلویزیون در برنامه خاله شادونه ظاهر شد. وقتی از او پرسیدند که چه کاری را خودت انجام می‌دهی، این کودک شیرین زبان واقعیت را در عالم کودکانه خود پاسخ داد. اما به این فکر نمی‌کرد که مجری برنامه آنقدر هول برش دارد که برای پوشاندن حرف حقیقت وی واکنش نشان دهد و در پاسخ کلمه ای را بگوید که اگر نمی‌گفت، بهتر بود. «وای ماشین لباسشویی را خودت روشن می‌کنی؟ نه، نه، کار خطرناکی است» و بعد در مصاحبه هایش عنوان کند که «بله. من بیننده را به شک انداختم و خیلی ها پیش خودشان گفتند که خب اشتباه شنیدیم اما آنها درست شنیده بودند. همواره ممکن است یک کودک جمله ای بگوید که بر خطرناک بودنش واقف نیست و ما باید توان جمع کردن قضیه را داشته باشیم.» تاکید می‌کنم: حرف های خطرناک! آیا واقعا صداقت یک کودک حرف خطرناک است؟ اما جالب این بود که همان صفحه فرنود راستگو این روزها، هزاران هزار لایک خورده و بازدیدکننده دارد. نظرات مختلفی هم در این زمینه رد و بدل می‌شود که در جای خود بسیار خواندنی است. همانند نظری که مادری منتشر کرده و گفته من هم بچه های همسن و سال فرنود دارم. به آنها یاد داده ام وقتی به دستشویی می‌روند، کار شخصی خود را خودشان انجام دهند و از اینکه این کار را در جمع عنوان کنند، بسیار خوشنود می‌شوم و در کنار این نظر، مخاطبان دیگری گفته اند: حال ماشین لباسشویی چطور است؟ یعنی سوژه شدن ماشین لباسشویی بسیار چشمگیرتر از سوژه فرنود بوده است.

مستر دوشواری

ویدئوها دست از سر ما برنمی دارند. هر روزه شاهد پخش ویدئوهای مختلف در گروه های سنی مختلف هستیم. پیر و جوان نمی‌شناسد. حکایت سوتی های رسانه ملی است که در قالب راش به آرشیو تحویل داده می‌شود. مصاحبه شوندگانی با لهجه های مختلف. همانند همان ویدئویی که بسیار سر و صدا به پا کرد. پیرمردی که با همان لباس ساده خانگی در گودالی ایستاد و گفت: ما اینجا هیچ مشکلی نداریم. ما دوشواری نداریم. صفحات مختلف ساختند. مستر دوشواری برای خودش سر و صدایی به پا کرد. وی را با شخصیت های معروف دیگر تلفیق کردند و از دوشواری آهنگ ها و جوک ها ساختند. در نهایت چه شد؟

مدرسه رفتن خوشحالی دارد؟

در آستانه بازگشایی مدارس بود. گزارشگر سراغ شاگرد دبستانی می‌رود. از وی می‌پرسد: چه حسی داری؟ و کودک در سادگی تمام پاسخ می‌دهد: هیچ حس خاصی ندارم. گزارشگر می‌پرسد: آیا خوشحال نیستی؟ می‌گوید: نه! چرا باید خوشحال باشم؟ وقتی که صبح ها مجبورم ساعت 6 از خواب بیدار شوم و به مدرسه بیایم، این خوشحالی دارد؟ خب پاسخ، پاسخی ساده و کودکانه است ولی حالا باید دید که این پاسخ صادقانه، گریبان این شاگرد را هم خواهد گرفت؟

حرف ها و باورها

دکتر افشین بهادری، دکترای روانشناسی بالینی در پاسخ به این سوال که سوتی های کودکانه چه تاثیری می‌تواند در بزرگسالی فرد داشته باشد، می‌گوید: اول از همه به کودک، احساس حقارت و عدم شایستگی می‌دهد. کودکان در سن 6 تا هفده یا هجده سالگی، حس خودپنداری پیدا می‌کنند. وی در ادامه می‌افزاید: سن کودکی و نوجوانی از مهم ترین سن برای شکل گیری شخصیت بزرگسالی انسان هاست. اگر این حس مثبت باشد، حس خودپنداری در فرد ایجاد می‌کند و شخص را به باور مثبت می‌رساند و بالعکس. به این نکته توجه داشته باشید که این صحبت ها به باور فرد تبدیل می‌شود. این روانشناس بالینی تاکید می‌کند: خانواده توجه داشته باشند؛ وقتی که به کودکی می‌گویند من مطمئنم تو هیچی نمی‌شوی و این حرف را بارها برایش تکرار می‌کنند، در واقع به او باور می‌دهند. باید به کودک باورهای مثبت را القاء کرد که نسبت به خود حس خوبی پیدا کند.

سکانس آخر...

پلان اول- تصویری از خانم بازیگر دیده نمی‌شود. وی سی دی منتسب به خود را دایم در دستگاه می‌گذارد و نگاه می‌کند. خاطرات تلخی که از طرف سوءاستفاده گران برای او ساخته شده است. پلان دوم- شاید کمی بعدتر، فرنود نسبت به به این کار خود حس خوبی نداشته باشد. از نگاه کردن به ماشین لباسشویی واهمه داشته باشد چرا که او را یاد یک روز کودکانه می‌اندازد که در میکروفون برنامه خاله شادونه حرفی کودکانه می‌زند. احتمالا باورش شده است که حرف هایش را همه به سخره می‌گیرند. هنوز آنقدر بزرگ نشده که ببینیم چه خواهد شد. پلان پایانی- پدربزرگ با ابهت قصه دوشواری ما، بارها فیلم خود را مرور می‌کند. برای حرف هایی که از روی صداقتش زده است.

مرور تمام لحظات شادی که برای ما رقم زده است. همه لحظاتی که با کلمه دوشواری برای خود خاطراتی ساختیم. مرورش کردیم و خندیدیم. اما چه خواهد شد؟حرف ها آنقدر عمق دارد که تاثیری چندین و چند برابر بر قلب و روح آدم می‌گذارد. این داستان پایانی ندارد به دلیل بروز وسایل نوظهور ارتباط جمعی و فرهنگ استفاده از آن که باید دید می‌توانیم به آن دست یابیم و سرنوشت پسرکی هول و پراسترس را با آن به دلخواه خود رقم نزنیم یا خیر؟!



نام:
ایمیل:
* نظر:
جدیدترین اخبار
پربیننده ترین