کد خبر: ۱۰۴۳۷۹
تاریخ انتشار: ۰۱ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۵:۰۳
زن ذلیلی هستم و بی دادرَس از روی ترس
خنده هایم زورکی، حتی نفس از روی ترس
ابتدا این کارهای ابلهانه بیش و کم
از محبت بود و عشق و شد سپس از روی ترس

سرو بودم پیشتر از ماجرای ازدواج
ترکمانچایی شد امضا، در هوس از روی ترس
سرو آزاد چمن شد جزء املاک تبر
ظرف ایکی ثانیه شد خار و خس از روی ترس
سایه بانم سرپناه اطلسی‌ها بود و بعد
ریشه جای شاخه هایم شد هرس، از روی ترس

روزها در حسرت یک آب خوش خوردن گذشت
تشنه ام در ساحل رود ارس از روی ترس
تا که می‌آید زمین می‌لرزد و من در فرار...
زلزله خیز است خانه، چون طبس از روی ترس

ای خوش آن دوران که نامم شهره آفاق بود
در توانمندی؛ نه اینطوری عبث* از روی ترس
زندگی با من چه کردی؟ شیر جنگل از چه شد
پهلوانی پنبه ای! توی قفس از روی ترس؟



حسن شاه رجب/قانون
برچسب ها: طنز ، ازدواج
نام:
ایمیل:
* نظر: